false
وجود نیروهای ارتش در سطوح بالای معنوی و اخلاقی
تجربهی ارتش در دوران دفاع مقدّس، تجربهی انصافاً افتخارآمیزی است. این را بنده که از نزدیک شاهد بودم، دارم به شما میگویم. خیلی از شما جوانید و آن دوران را درک نکردید -یا در ارتش نبودید، [حتّی] بعضیهایتان متولّد نشده بودید- ما خب از نزدیک میدیدیم؛ ارتش نقشهای خوبی ایفا کرد و جلوههای خوبی نشان داد؛ حالا غیر از نقش ایفا کردن در زمینهی نبرد و رزم و کارهای جنگی، یک چیزهای شیرینی از خود نشان داد. مثلاً باز از باب مثال اگر عرض کنم، افرادی از ارتش نشان دادند که در یک سطوح بالای معنوی و اخلاقی قرار دارند؛ این را عملاً نشان دادند. خب در مقام حرف همهمان حرف میزنیم؛ بنده را هم که از خدا و قیامت و بهشت و جهنّم اینهمه میگویم، باید در هنگام حادثه امتحان کرد، تجربه کرد و دید چقدر واقعاً از خدا میترسم، چقدر ملاحظه میکنم، چقدر از جهنّم [میترسم]؛ این است دیگر؛ باید در عمل مشاهده کرد.
ما آدمهایی را در ارتش داشتیم و داریم که اینها در عمل نشان دادند که در سطوح بالای معنویّتند؛ یکیاش همین صیّاد شیرازی، یکیاش همین بابایی. ازاینقبیل کم نداریم؛ حالا این افراد معروف و نامدار را من اسم آوردم؛ ازاینقبیل زیاد داریم. بنده نمونههایش را در خود اهواز که مدّتی آنجا بودیم دیدم و از نزدیک مشاهده کردم. من بارها گفتهام اینها را که نیمهی شب بود، بنده از یک تیپی در اهواز -که بهقدر یک گردان بیشتر استعداد نداشت- داشتم بازدید میکردم، پهلوی تانک، نظامیِ مسئول تانک ایستاده بود نماز شب میخواند. چه کسی در آن بیابان، در آن هوای سرد به این فکر میافتاد؛ نیمهی شب، وسط زمستان ایستاده بود و نماز شب میخواند. آنوقتها هنوز این حرفهایی که حالا رایج است، گریهها و بچّههای بسیجی و مانند اینها، خیلی باب نشده بود که ما اینها را از نزدیک دیدیم. یا بهنظرم آن سرگردی یا سرهنگ دوّمی بود که آمد پیش من با حال تأثّر و نزدیک به گریه، که بنده خیال کردم میخواهد از من درخواست کند که به او مرخّصی بدهیم؛ مثلاً نگرانی دارد و میخواهد مرخّصی بگیرد و از اهواز برود. آمده بود و درخواستش این بود که شماها یک کاری بکنید که شبها که این جوانهای داوطلب با آقای چمران میروند برای به قول خودشان شکار تانک، من هم با اینها بروم. میشد فکرش را بکنید؟ یک افسرِ ارشد -حالا درجهاش درست یادم نیست؛ بگویید سرهنگ دوّمی بود، در همین حدودها- میآید و داوطلبانه میخواهد با جوانهای بسیجی که از تهران آمدهاند و میخواهند شبها بروند در تاریکی یا با استفادهی از تاریکی، ضربههای نقطهای به دشمن بزنند -آنوقت اینجوری بود، اوایل جنگ اینجوری بود- همکاری [کند] و ازاینقبیل.۱۳۹۶/۰۱/۳۰
بیانات در دیدار فرماندهان و کارکنان ارتش
هویتسازی ارتش, حضور ارتش در دفاع مقدس
در دفاع مقدّس، جوهر ارتش جمهوری اسلامی ایران آشکار شد. ارتش در بخشهای مختلف، با عناصر گوناگون خود توانست کارهای درخشان و بزرگی را انجام بدهد.۱۳۹۵/۰۷/۰۷
بیانات در مراسم دانشآموختگی دانشجویان دانشگاههای افسری ارتش
هویتسازی ارتش, حضور ارتش در دفاع مقدس
شهید صیاد شیرازی, شهید بابایی, هویتسازی ارتش, حضور ارتش در دفاع مقدس, فرماندهان ارتش
صیّادها و باباییها و شخصیّتهای بزرگ ارتشی با آن فداکاریهایشان، سرداران و امیرانی که در میدانهای جنگ از همهی توان خود برای مقابله با دشمن استفاده کردند، آنها بودند که این افتخار را آفریدند و این محبوبیّت را برای ارتش جمهوری اسلامی ایران بهوجود آوردند.۱۳۹۵/۰۷/۰۷
بیانات در مراسم دانشآموختگی دانشجویان دانشگاههای افسری ارتش
شهید صیاد شیرازی, شهید بابایی, هویتسازی ارتش, حضور ارتش در دفاع
حضور ارتش در دفاع مقدس
ارتش جمهوری اسلامی ایران و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، در یك دوران دشوارِ امتحانِ سخت توانستند آنچنان شخصیّتی و هویّتی از خود به منصّهی ظهور و بُروز برسانند كه بیشك در گذشتههای ما نظیر آن را یا نمیشود دید یا بندرت میتوان مشاهده كرد؛ این را جوانان عزیز ما قدر بدانند.۱۳۹۲/۰۷/۱۳
بیانات در مراسم تحلیف و اعطای سردوشی دانشجویان دانشگاههای افسری ارتش جمهوری اسلامی ایران
بروزجلوهای معنویت در ارتش بعداز پیروزی انقلاب
ما هنوز از دنیا خیلی عقبیم؛ چون مدتهای مدیدی ما را عقب نگهداشته بودند – این را خودمان بروشنی میدانیم – ولی ما داریم با سرعت این فاصله را طی میكنیم تا به جلو برسیم. این، مظهر كاملش در جنگ است؛ هم از جهت روحیات انسانی، و هم از جهت استعداد گرایش معنوی، صفا و معنویت و لطافت، كه این همهجا بود.
شما ببینید ارتش ایران را در چه شرایطی بهوجود آوردند؛ چگونه تربیت كردند و با چه شرایطی اینها را رشد دادند. شرایط، كاملاً شرایط ضدمذهب بود. آنوقت همین ارتش، در نیروی هواییاش، در نیروی زمینیاش، در نیروی دریاییاش، یكسالونیم تا دو سال بعد از پیروزی انقلاب كه جنگ شروع شد، كارهایی كرد و جلوههایی نشان داد كه حقیقتاً محیرالعقول است. جوانهایی كه بمبارانها و حملات هواییِ اول جنگ را با هواپیماهای خود بهوجود آوردند، تربیتشدههای ارتش سابق بودند؛ اما جوهر معنویت، خلوص و صفا در اینها بود.
من در منطقهی اهواز غالباً نیمههای شب میرفتم از منطقه بازدید میكردم. این منظره را خودم دیدم؛ پشت خاكریز و پای تانك، فسری ایستاده بود و داشت نماز شب میخواند.
بچههای شهید چمران در ستاد جنگهای نامنظم جمع میشدند و هر شب عملیات میرفتند و بنده را هم گاهی با خودشان میبردند. یك شب دیدم افسری با من كار دارد؛ بهنظرم سرهنگ ۲ یا سرگرد بود. چون محل استقرار ما لشكر ۹۲ بود، لذا به اینها نزدیك بودیم. آن افسر پیش من آمد و گفت: من با شما یك كار خصوصی دارم. من فكر كردم مثلاً میخواهد درخواست مرخصی بدهد. یكخرده لجم گرفت كه حالا در این حیص و بیص چه وقت مرخصی رفتن است. اما دیدم با حالت گریه آمد و گفت: شبها كه این بچهها به عملیات میروند، اگر میشود، من را هم با خودشان ببرند(!) بچهها شبها با مرحوم شهید چمران به قول خودشان به شكار تانك میرفتند و این سرهنگ آمده بود التماس میكرد كه من را هم ببرید! چنین منظرهها و جلوههایی را انسان مشاهده میكرد؛ این نشاندهندهی آن ظرفیت معنوی است. بچههای بسیجی و بچههای سپاه و داوطلبان جبهه و آدمهایی از قبیل شهید چمران كه جای خود دارند. این، یك بعد از ظرفیت این ملت عظیم است.۱۳۸۴/۰۶/۳۱
بیانات در دیدار جمعی از پیشکسوتان جهاد و شهادت و خاطرهگویان دفتر ادبیات و هنر مقاومت
تلاش وابستگان به دشمن در ارتش برای به تعویق انداختن امور پشتیبانی جنگ
من بعضی از این وسوسههاو تلاشهایی را كه[دستگاههای جاسوسی] دشمن [در ارتش]كرده است به شما عرض میكنم: … در اوایل جنگ، عناصری از همان وابستگان به دشمن، سعی میكردند كه در زمینهی پشتیبانی و لجستیك و عملیات، كار را معوّق كنند و نگذارند كه ارتش خودش را در صحنهی جنگ نشان دهد. گمان میكنم كه هر ارتشی در آن موقعیت در مقابل چنان هجومی قرار میگرفت، متلاشی میشد. اما ارتش جمهوری اسلامی ایران، ارتش مسلمان و معتقد به آرمانهای الهی، خودش را با چنگ و دندان نگهداشت. یك شب یك افسر از لشكر ۹۲ زرهی اهواز، با التماس پیش من آمد كه «من با شما دو كلمه حرف دارم.» من فكر كردم میخواهد بگوید مرخصیای به من بدهید؛ مثلاً بروم چند روزی زن و بچهام را ببینم. واقعاً چنین چیزی به ذهنم آمد. بالاخره پیش من آمد و گریه كرد، كه «من از شما خواهش میكنم مرا با گروههای چریكی كه شبها با آر.پی.جی و سلاح انفرادی بیرون میروند – برای اینكه دشمن را كه در حدود پانزده كیلومتری شهر اهواز در زمین فرو رفته بود، بزنند – بفرستید بروم، یا مرا با خودتان ببرید.» چون آنها نیروهای منظّم بودند، باید با نظم و قاعده حركت میكردند. جوانانی كه آزاد بودند، شبانه دسته بندی میشدند و میرفتند. او نیز افسر ارشدی بود. گریه میكرد كه «مرا با این جوانان بفرستید بروم و من هم كارم را انجام دهم.»
شب، در بازدید از یك یگان زرهی، پهلوی تانك، نظامیای را دیدم كه ایستاده بود و نماز شب میخواند. مردم ما شاید بسیاری از اینها را ندانند؛ اما ما با چشم خودمان دیدهایم. اینگونه بود كه ارتش توانست خود را در مقابل این حوادث نگهدارد. اینگونه بود كه امام، با آن صراحتی كه داشت، نسبت به ارتش اظهار علاقه و محبّت میكرد.
این هم یك آزمایش بود كه ارتشیهای مؤمن، بعضی در قالب روشهای معمولی و بعضی حتّی بیرون از قالبهای معمولی، خودشان را در میدانهای جنگ به آب و آتش زدند و توانستند دشمن را وجب به وجب بیرون كنند و قدم به قدم عقب بنشانند. این كارها در تاریخ ما هست و تاریخِ نزدیك ماست. حیف است جوانان ما، بچههای ما و نسل نوخاسته، اینها را ندانند۱۳۷۴/۰۱/۳۰
بیانات در دیدار جمعی از فرماندهان و پرسنل ارتش
بروزجلوهای معنویت در ارتش بعداز پیروزی انقلاب
ما هنوز از دنیا خیلی عقبیم؛ چون مدتهای مدیدی ما را عقب نگهداشته بودند – این را خودمان بروشنی میدانیم – ولی ما داریم با سرعت این فاصله را طی میكنیم تا به جلو برسیم. این، مظهر كاملش در جنگ است؛ هم از جهت روحیات انسانی، و هم از جهت استعداد گرایش معنوی، صفا و معنویت و لطافت، كه این همهجا بود.
شما ببینید ارتش ایران را در چه شرایطی بهوجود آوردند؛ چگونه تربیت كردند و با چه شرایطی اینها را رشد دادند. شرایط، كاملاً شرایط ضدمذهب بود. آنوقت همین ارتش، در نیروی هواییاش، در نیروی زمینیاش، در نیروی دریاییاش، یكسالونیم تا دو سال بعد از پیروزی انقلاب كه جنگ شروع شد، كارهایی كرد و جلوههایی نشان داد كه حقیقتاً محیرالعقول است. جوانهایی كه بمبارانها و حملات هواییِ اول جنگ را با هواپیماهای خود بهوجود آوردند، تربیتشدههای ارتش سابق بودند؛ اما جوهر معنویت، خلوص و صفا در اینها بود.
من در منطقهی اهواز غالباً نیمههای شب میرفتم از منطقه بازدید میكردم. این منظره را خودم دیدم؛ پشت خاكریز و پای تانك، فسری ایستاده بود و داشت نماز شب میخواند.
بچههای شهید چمران در ستاد جنگهای نامنظم جمع میشدند و هر شب عملیات میرفتند و بنده را هم گاهی با خودشان میبردند. یك شب دیدم افسری با من كار دارد؛ بهنظرم سرهنگ ۲ یا سرگرد بود. چون محل استقرار ما لشكر ۹۲ بود، لذا به اینها نزدیك بودیم. آن افسر پیش من آمد و گفت: من با شما یك كار خصوصی دارم. من فكر كردم مثلاً میخواهد درخواست مرخصی بدهد. یكخرده لجم گرفت كه حالا در این حیص و بیص چه وقت مرخصی رفتن است. اما دیدم با حالت گریه آمد و گفت: شبها كه این بچهها به عملیات میروند، اگر میشود، من را هم با خودشان ببرند(!) بچهها شبها با مرحوم شهید چمران به قول خودشان به شكار تانك میرفتند و این سرهنگ آمده بود التماس میكرد كه من را هم ببرید! چنین منظرهها و جلوههایی را انسان مشاهده میكرد؛ این نشاندهندهی آن ظرفیت معنوی است. بچههای بسیجی و بچههای سپاه و داوطلبان جبهه و آدمهایی از قبیل شهید چمران كه جای خود دارند. این، یك بعد از ظرفیت این ملت عظیم است.۱۳۸۴/۰۶/۳۱
بیانات در دیدار جمعی از پیشکسوتان جهاد و شهادت و خاطرهگویان دفتر ادبیات و هنر مقاومت
نوزدهم بهمن؛ روز اتصال نیروی هوایی به جناح حق
اینکه ما روز نوزدهم بهمن را یک مقطع به حساب میآوریم و نیروی هوایی را با این روز معرفی میکنیم، در حقیقت تکیه بر یک مسألهی ارزشی است و یقیناً تاریخ قضاوت خواهد کرد؛ همچنان که امروز هم با اینکه در بحبوحهی قضایا هستیم و معمولاً در بحبوحهی مسائل، کمتر میشود ابعاد آن را دانست و فهمید، اما چشمهای باز و دلهای بیدار ملت ما قضاوت میکنند و در این چند ساله نیز قضاوت کردهاند.
خیلی مهم است که نیروی سوگلی رژیمی، علیرغم همهی تبلیغات و تلقیناتی که شده بود، در یک برههی حساس، آن شجاعت و آن آگاهی را پیدا کند که با ظلم و طغیان به صورت صریح مقابله کند و خود را به جناح اسلام و حق متصل نماید؛ و این اتفاق افتاد. در روز نوزدهم بهمن، آن چهرههای جوان و مصمم نیروی هوایی که بسیاری از آنها همین امروز بحمد اللّه در خلال عناصر مسئول و کارگزار نیرو حضور دارند و بعضی از آنها هم به شهادت رسیدهاند علیه رژیم وابستهی پهلوی اعلام موضع کردند و مردم را دلگرم نمودند؛ این کار اثر بسیار عجیبی داشت. من آن روز در خدمت امام شاهد قضایا بودم و این تحولی را که به صورت محسوس داشت در ارکان نظام کشور ما تحقق پیدا میکرد، دیدم. سبقت در جهاد و سبقت در پذیرش ارزشهای الهی و اسلامی و سبقت در فهمیدن حقیقت، یک ارزش است؛ این ارزش را نیروی هوایی ما کسب کرد و آن را با ارزش دیگری همراه نمود، که آن هم عبارت است از ایستادگی و صدق قول در میدانهای خطر. نیروی هوایی ما، چه قبل از شروع ظاهری و رسمی جنگ تحمیلی، و چه بخصوص از هنگام شروع این جنگ تحمیلیِ طولانی و پُرخسارت، در میدانها فداکارانه جنگید. همهی عناصر این نیرو تلاش کردند و حقیقتاً تا همهی عناصر تلاش نکنند و قشرهای مختلف زحمت نکشند، نتیجهی کار به آن خوبی ظاهر نخواهد شد اما بخصوص خلبانهای شکاری ما برجستگیهایی نشان دادند و فداکاریهایی کردند که زبان عاجز است از اینکه بتواند در کلمات کوتاهی، حقایقی را که در میدان جنگ از این عزیزان و از بقیهی عناصر نیرو سر زد و بُروز کرد، توصیف کند. من فراموش نمیکنم آن روزهایی را که در شدت جنگ و در بحبوحهی حوادث تلخ، جوانان و خلبانان ما در آسمان چه فداکاریهایی میکردند؛ و افراد فداکار مؤمن این نیرو در زمین، در مقابلهی با تهاجم دشمن، چه مرارتهایی میکشیدند؛ همهی اینها جزو پروندهی معنوی و ذخیرهی الهی و آسمانی نیروی هوایی در دوران سختترین آزمایشهای این ملت است.۱۳۷۰/۱۱/۱۹
بیانات در دیدار جمعی از فرماندهان نیروی هوایی ارتش
true
true
true
true